ی مسیر جدید تو زندگی!
بسم الله الرحمن الرحیم
*خب اولا تبریک میگم به خودم خخخ و شما که یه مدت از دست دوست نق نقویی مث من راحت شدید!
البته من ک هستم حالا گاهی کمرنگ تر وگرنه که هستم ! بله ام!
*این "بله ام " و "نخیرم" از محصولات میم هست. مامان هم همش میگه تو این یه هفته :پی اینجوری شدی. لوس شدی! نمیدونه همکار ناباب منو به این روز انداخته که :)) البته اگر به همین نحو زبون ریختن هاشم یاد بگیرم که عالیه! بسی بدردمان میخورد!!
*نمیدونم چرا من تا رو دور میافتم برا این پایان نامه(اسمشو نیار!) یه بساطی جور میشه که خیلی شیک ببندمش بذارمش کنار! خداوندا! جون هرکی دوسداری کمکم کن تموم شه!:(
خیلی ضایع س! دکتر غفار و از دست ندم فقط! بقیه چیزاش مهم نیس.
گویا طول بکشه ممکنه غفار بیخیال شه؟قبولم نکنه دیگه؟:(
*از ابتدای این مسیر جدید همش دارم بدو بدو میکنم ! همش همه کارام هول هولی ه! همش هاااا ...خیلی بده. اینا +این اسمشو نیار نصفه نیمه +غرغرهای خانوم مدیر و تیکه انداختنای جدیدش مبنی بر حال و هوای من + دادن کار بیشتر به من تا ازین حال و هوا دربیام و به اصطلاح عملکرد ماه قبلم و جبران کنم (درحالیکه خوب بود و فقط بخاطر فشاری ه که بهشون میارن از مقامات که چرا کار ادارتون کمه و اینا)
انقدر تو این مدت به خودم و زندگی و اینا نرسیدم که از دیروز فقط دارم لباس میشورم و جمع میکنم و هنوزم کلی ش مونده که سرجاش نذاشتم. اتاقمم دیگه کلی به هم ریخته شده بود.
*باید یه دفتر بردارم همه چی و توش بنویسم. هم فال ه هم تماشا.
*اول گفتم اصن پست نزنم وقتی نمیرسم ج بدم به کامنتا. ولی پست و زدم که کم کم بیام اصن! بعله!
[ جمعه 93/2/5 ] [ 12:10 عصر ] [ دکترکلپچ! ]