• وبلاگ : دکترکلپچ!
  • يادداشت : روز هفتم!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 21 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عروس عمه ي همزمان با من قبول شد (رشته ش تو گروه هنر بود، نمي دونم گرافيک مرافيک يا همچين چيزايي)، بعد اونم آزاد بود اما فک کنم تهران مرکز بود يا جنوب، بعد من شنيدم اون يوني ها حتي توي رشته هاي ما هم زياد برا پايان نامه سخت نمي گيرن. خلاصه به خاطر اين همزماني هاي قبولي، کاملاً يادشه که من ورودي چه سالي هستم :| البته اون ترم مهر رفت سر کلاس من يه ترم ديرتر، بهمن.
    بعععععععععد، ايشون خداروشکر همون ترم 4 دفاع کرد و تمام.
    بااااااااورت مي شه استرس گرفتم که عيد که ببينمش الآن ازم مي پرسه دفاع کردي؟ :|
    بنده خدا خيلي دختر خوبي ه ها، اصن بججنسي اي نداره، اما خب اعصاب آدم له مي شه ديگه :(


    يا مثلاً تهران که بودم رفتم خونه داداشم، بعدددد، نزديک خونه مون يه قنادي خوب هست که اين زن داداش ما چيزکيک هاشو خيلي دوست داره (بدون کارامل البته :پي). خلاصه، منم همين طوري گفتم بذار دست خالي نرم، ايني که دوست داره رو براش بگيرم. ديگه جعبه ي شيريني به دست رفتم خونه داداشم.
    تا رسيدم، زن داداشم: شيريني چيه؟ دفاع کردييييييييييييييي؟!!
    من: :|
    بعد ديگه خنديدم که آخه بي اطلاع شوماها که دفاع نمي کنم. گفت نه يني فک کردم نزديک به دفاعته و اينا.

    حالا ايشونم خيلي گله ها، از اون پرسيدن هاي بي منظور بود، اما خب در مجموع آدم عصبي مي شه ديگه :(
    پاسخ

    البته اينام بنده خداها منظوري ندارن ها .. خب شرايط ماها خيلي شيکه! من فقط دختر عموم خيلي پيگيره که اوشونم ترم چهار و نيمش دفاع کرد ، همون که دوتا بچه دانشگاهي داره:| دختر خالم و اون خالم و اون دختر داييمو اوه اوه اوني يکي دختر دايي و وااااااااي زن داييمو و اون يکي دايي هم خيلي پايان نامه من و دنبال ميکنن خداروشکر:/