• وبلاگ : دکترکلپچ!
  • يادداشت : روز هفتم!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + مژگان 


    خيلي خوبه !

    يني اگه تنها دليل همين خوشگذروني باشه بعدن انقد دلايل خوشگذروني پيدا ميکني ! ک کارتم ميزاري کنار !! ديييييييي:

    پاسخ

    اون که بله. من تا آخر عمر کار نخواهم کرد


    يکي ب مَ ميگف پاشو برو سرکار !

    برا روحيت خوبه !

    يکي بودا!

    راستي خوبي شوما ؟؟؟

    پاسخ

    خخخخخ هنوزم ميگم. ولي هرجايي نه . جاي خوب پيدا کردي برو. البته کلا هم ادم بايد روحيه شو داشته باشه ديگه. من حوصله چارچوب و قوانين بيخود و بي دليل و ندارم. من ميرم سرکار خوش بگذرونم وگرنه دليلي برا سرکار رفتن ندارم :))
    ايواي آبجي جان، شوما صحبتاي خوراکي ها رو نخون، خو عذاب وجدان گرفتم :دي

    هه هه خودمم دلم چيزکيک خواست! :دي
    پاسخ

    چيزکيک؟ :همون شکلک سبزه که شکوفه ميزنه :p
    شلام
    دلم چيز كيك خواست ههههههيق

    پاسخ

    الهييييييييييييي ماماني:* به باباي ني ني بگو بخره خببب
    ايشالا اين ترم ديگه همه مون با هم فارغ بشيم و جماعتي رو از نگراني دربياريم :))
    پاسخ

    هئييييييييي
    بدتر از اين نيست که همه ازم سراغ ليسانسمو ميگيرن :)))))
    کلاس پايان نامه که بيشتره :دي
    پاسخ

    :))))) نه به خدا انقد بيکلاس و ضايع س که نگو
    عجب فاميل پيگيري! :دي
    پاسخ

    :\ 5مين پيش دايي مخصوص تماس گرفت که حال پايان ناممو بپرسه! يني خدا اين عيد و بخير بگذرونه :))
    عروس عمه ي همزمان با من قبول شد (رشته ش تو گروه هنر بود، نمي دونم گرافيک مرافيک يا همچين چيزايي)، بعد اونم آزاد بود اما فک کنم تهران مرکز بود يا جنوب، بعد من شنيدم اون يوني ها حتي توي رشته هاي ما هم زياد برا پايان نامه سخت نمي گيرن. خلاصه به خاطر اين همزماني هاي قبولي، کاملاً يادشه که من ورودي چه سالي هستم :| البته اون ترم مهر رفت سر کلاس من يه ترم ديرتر، بهمن.
    بعععععععععد، ايشون خداروشکر همون ترم 4 دفاع کرد و تمام.
    بااااااااورت مي شه استرس گرفتم که عيد که ببينمش الآن ازم مي پرسه دفاع کردي؟ :|
    بنده خدا خيلي دختر خوبي ه ها، اصن بججنسي اي نداره، اما خب اعصاب آدم له مي شه ديگه :(


    يا مثلاً تهران که بودم رفتم خونه داداشم، بعدددد، نزديک خونه مون يه قنادي خوب هست که اين زن داداش ما چيزکيک هاشو خيلي دوست داره (بدون کارامل البته :پي). خلاصه، منم همين طوري گفتم بذار دست خالي نرم، ايني که دوست داره رو براش بگيرم. ديگه جعبه ي شيريني به دست رفتم خونه داداشم.
    تا رسيدم، زن داداشم: شيريني چيه؟ دفاع کردييييييييييييييي؟!!
    من: :|
    بعد ديگه خنديدم که آخه بي اطلاع شوماها که دفاع نمي کنم. گفت نه يني فک کردم نزديک به دفاعته و اينا.

    حالا ايشونم خيلي گله ها، از اون پرسيدن هاي بي منظور بود، اما خب در مجموع آدم عصبي مي شه ديگه :(
    پاسخ

    البته اينام بنده خداها منظوري ندارن ها .. خب شرايط ماها خيلي شيکه! من فقط دختر عموم خيلي پيگيره که اوشونم ترم چهار و نيمش دفاع کرد ، همون که دوتا بچه دانشگاهي داره:| دختر خالم و اون خالم و اون دختر داييمو اوه اوه اوني يکي دختر دايي و وااااااااي زن داييمو و اون يکي دايي هم خيلي پايان نامه من و دنبال ميکنن خداروشکر:/
    " گف "اينجوري نگو، بگو ميشه کامل ترش هم کرد" "

    اي جاااااااان! چقده گله :)
    چقده با شخصيت :) اصن آدم اعتماد بنفس مي گيره اين طوري :)
    پاسخ

    آره من خيلي خوشم مياد ازش. اگه بدوني چيدمان اتاقشو چجوري با سليقه خودش عوض کرده. اصن اين آدم فوق العادس! اونروز داشتم ميومدم بيرون(قبلا بخاطر ميزي که براي دانشجوهاش کنار اتاقش تعبيه کرده ذوق خودمو ابراز کرده بودم، شبيه ميزاي کافي شاپه)آينه شو ديدم که چقد شيک کنار ميز خيلي کلاسيک تزيين شده! يهو برگشتم گفتم واااااااااي چه آيينه خوشگليييي:))) گف ببرش قابل نداره:P
    تران تران تران، دلم خونه به خدا! اين که هي همه سراغ دفاع آدم رو بگيرن :|

    يمي نيس بگه به شماها چههههههههههه :|
    د آخه آدم که نمي تونه برا همه ي دنيا توضيح بده که چه بلاهايي سرمون اومده که اين طوري شده :(

    پاسخ

    آره خيييييييييييلي بده خيييييييييييييييييلي ديگه از توضيح هم خسته شدم. انقد تو رشته هاي ديگه راحت ميگيرن که اصن طرف که خودشم پايان نامه نوشته باورش نميشه چه بلاهايي سرمون ميارن بعد من اونايي که پايان نامه ننوشتن و فرايندشم نميدونن چجوري ميتونم توجيه کنم که کار سختيه و استاد گير ميده و فلان... يني فککن رفتم اداره ديگه موجودي نبود که بهم نگفته باشه"دفاع کردي؟"
    جييييييييييييييييييييغ! تو که هماهنگ کرده بودي!! :|


    ببين من اصن در جريان کاغذبازي هاي اداري نيستم، مي گم يني نامه اي چيزي نمي دن براي مرخصي؟ که ثابت کنه تو هماهنگ کردي؟
    پاسخ

    خب من مرخصي که داشتم ، خود مدير هم ميگه که تو گقتي ميرم ولي گفتي چندروز....ميگم خب مگه الان چقد رفتم ؟؟؟؟نميدونم والله...مديرمون که چيزي نگف ديگه بهم. ولي جوسازيش خوب بوده. تو واحد پايين که ميگفتن "مديرو پيچونديااا"/ اصن برام مهم نيس. وقتي مرخصي اي که حقمونه نه بهمون ميدن نه پولشو ميدن نه ميمونه برا سال بعد چه کاريه که استفاده نکنم خب!
    من همان سطر بي انتهايم
    با سه نقطه...
    راوي من فراموشکاري گرفته..
    پاسخ

    خيلي وقته خدا رو به خاطر نعمت فراموشي شکر ميکتم...بي ربط بود، هويجوري گفتم..
    رفتي پيش غفار؟
    پاسخ

    اهوم.. چقد اين آدم و من دوس دارممممممممممممممم گرچه يکي از دوستان از نکات منفي ايشون هم برام گفت ولي بنظرم شخصيتش خيييلي خوبه خييييييلي ...اميدوارم نظرم عوض نشه. گويا دعا کن خيييييييييلي ايراد نداشته باشه. يني ضايع نباشه ديگه. خدايي اگه وقت داشتم خيييييييييييلي بهتر ميشد انقد جلوش گفتم خودم ميدونم ايراد داره و فلان که گف "اينجوري نگو، بگو ميشه کامل ترش هم کرد"
    "کي مياد دختر مشکل دار بگيره خببببب:))))"

    نه خببب، اون که شوماها رو نديدهههههه، بنده خدا بر مبناي من قضاوت کرده بووووود :سوووووت وگرنه که.. :يه دنيا سوووووت و زبووووون :)))))
    پاسخ

    بااااااااااااشه مونسکافه اي باباP;))
    ديدي هوو روان جان؟ :دي ديدي نذاشتن دو روز بمونه خونه پيشمون؟ );)))
    پاسخ

    اصن به يه همچين مردي نميشه اعتماد کرد...خونه نيس که :)))
       1   2      >