1. ههه حدي؟چه جالب! به حست اعتماد کن بچه خوبيهp: (آخي نازي سختت نبود شماره زدن؟هوم؟چرا دفه هاي قبل سختت بود؟خو به ترتيب بايد شماره بزني ديگه) وااااي انقد استرس داشتمممم آخه بيرون اومدن ازون حالت سخت بود خو..خيابونش شلوغ بود . يني خيلي خوب شد که کسي با اون پارکينگ کاري نداشت :دي 2. خب من که چايي نميخورم که ! يبار بايد بلند شم سماور و بزنم جوش شه .يبار ديگه چايي و دم کنم يبار ديگه چايي و بريزم ! خب به کارم نميرسم بخاطر حق مسلم بقيه! 3. آخه فاصله نمرمون 98.5 و 30 از صد بود. ما 98 و 99 بوديم اونا 20 تا 30 بود نمرشون از 100. هههههههههه ولي فککن اونا قبول شن ما نشيم آآآآآخ بخنديمااااااا ديگه اينجوري صد درصد ما رو با سطح بعد ادغام نميکنن:)). 4.انشالله:) 5. نه اندفه بابا هم اومد و البته تا ماشين و از پارکينگ دراوردم سريع رفتم نشستم اونور که رانندگي نکنم و تو ماشين اون ترجمه فرم فارسي و انجام بدم گرچه در حد دو سه ديقه بيشتر با نوتتتت کار نکردم ..بيشتر حواسم به جاده بود. ولي رانندگي تو بارون و برف خيييييييييلي سخته . 6. آره کاش گوشي هم دزدگيري چيزي داشت ميشد پيداش کرد.