از امروز صبح دلم پياده روي مي خواست. اما از اونجايي که حدود 11 پاشدم ديگه نشد! :دي
تا اومدم چشمامو باز کنم خواهرم زنگ زد مياييم دنبالت بريم بيرون! اونم پياده روي توش نبود :دي
بعدشم اومدم خونه، پا روي دپرشنم گذاشتم :دي و هم رفتم حموم هم لباس شستم بعدشم که شب شد. فردا بيرون کار دارم، اميدوارم حسم نپره :دي

آره خب براي لاغري هم خوبه :پي

مي گم مي تونمم صبر کنم صبح بشه برم بيرون، هوم؟ :))))

نه بابا مي ترسم برم پشت بوم! :دي باز تو خيابون آدم راه مي ره، تو پشت بوم هر لحظه مي ترسم از پشت کولرا يکي بپره بيرون! خخخخخخ

پستتو خوندم، الآن مي رم مي کامنتم :)

از آشپزخونه که بيام بيرون بلافاصله پامو مي ذارم توي هال! فاصله اي نيست که :ديييي

چاي تازه دم چي؟ بنويسش خو :))

خب من دلم گرفتههههههههههه، چرا اينقد زود شب مي شه خووووووو.. خو نصف شبي که نمي تونم برم تنهايي قدم بزنم، گرگا مي خورنم!

خب شوما هم بياييد بريم تو اين عکسه ;)
زير اون درختاشم برات يه کپه برگ درست مي کنيم عکس بگيري :))


هوم، چاييم تازه دمه، حوصلم سر رفته، بفرماييد چايي شيريني/کيک و اينا.. خو تنهايي از گلوم پايين نمي ره.. ;)
نسکافه ي شکرداااااااااار هم ميارم برات :))

من وقتي خسته باشم رو زياد نمي دونم، يني ممکنه مثلاً توي خستگي هم حمام رفتن رو هي عقب بندازم، اما نه زياد. ولي بدتر از اون، وقتايي ه که تيريپ دپرشن برمي دارم! يني اصن مگه مي تونم به حموم يا هر کار ديگه اي در جهت نظم و ترتيب (مثلاً مرتب کردن ميز و اتاق و...) فکر کنم :|

جييييييييييييييغ! با اين سرعت دايل آپيم داشتم دانلودش مي کردم، تا نصفشم رفته بودم يهو اسمشو ديدم! ديدم خو اينو که دارمش! :))))
تازه اوني که من دارم کيفيتش کلي بالاتره :پي (11 و خورده اي مگه :پي)

تو شايد خواب نبيني، اما تا دلت بخواد مي ري توي خواب مردم :سوووت

تا مستر کسب درآمد نيومده.. اول! :دي

حالا برم بخونم :))