دکتر هستم!
بسم الله الرحمن الرحیم
* های/ثبت نام آزمون دکتراس هاااا آهای شماهایی که دکتر نشدین هنوز! برید مث من دکتر شید!
**من از خواستگاری بدم میاد
بدم نمیاد میترسم !
از این مترسک بازی های خواستگاری دروغ بافتن هاشون. رسمی بازی های مسخره . رسم و رسومات بیخود. شق و رق بودن های ساعتی...
من دیگه نمی تونم...
دیگه بسمه !
وقتی ادمایی که یهشون اعتماد داشتم و اعتماد داشتن , ازشون وفایی ندیدم ...چطور میتونم به غریبه هاش اعتماد کنم
کلا اسم خواستگار که میاد , دعوا هم باهاش میاد , بی اعصابی هم باهاش میاد, دردسر هم باهاش میاد
چرا باید استقبال کنم ازین همه بدبختی؟!
***انفد خوبههههه
ببینی کسی که براش جلو همه وایستادی الان با یکی دیگه خوشههههه
انقد حالبهههههه وقتی میری تو فامیل نگات کنن و گریهشون بگیره, دقیقا همونایی که کاری از دستشون برمیومد و سکوت کردن
چرا باید ازین فامیل خوشم بیاد؟
**** صب پاشدم مامان میگه شب دیدم یچی پامو قلقلک میده . پاشدم دیدم سوسکه , پرنش کردم اونور دیگه پیدا نشد!!!!
تاحالا تو این اتاق سوکس نداشتیم! همیشه امنیت کامل داشتم ! الان همش توهم سوکس دارم خو!
[ پنج شنبه 92/9/7 ] [ 11:40 صبح ] [ دکترکلپچ! ]
من و این بی اعصابی!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
*به طرز وحشتناکی در جرگه پاچه گیران عالم قرار دارم!
خیلی دارم خودمو کنترل میکنم نه داد بزنم، نه گریه کنم!/
میدونم تا گریه نکنم اروم نمیشم، ولی جلو مامان که نمیشه گریه کرد.
تا الان اداره بودم. ترجمه آنی اوردن برامون ساعت سه ونیم! ینی بمیرن بااین کاراشون. اه!
من ترجمه خبر بلد نیستم.
من کلا چیزی بلد نیستم.
نمیدونم این مدت چ غلطی میکردم، فقط پول حروم کردم وگرنه از زبان هیچی نمیدونم.
از زندگی م هیچی نمیدونم.
عرضه یه پروپوزال نویسی م نداشتم. یکسال شد.
عرضه ی زندگی م ندارم.
خدا منو آفریده به تحقیر شدنم بخنده
**صبح ماشین وبابا برد. گفتم پس امروز بیا دنبالم. ساعتش وپرسید وگفت که میاد. بعدازظهر زنگ زدم گفتم نکنه کارم طول کشیده تو خیابون ه. نیومده بود. حتی نپرسید براچی زنگ میزنی میپرسی "کجاءم"! فقط گف فردا قرار جلسه برا ظهر شد، و کلا حالمو بهم ریخت.
نمیدونم ته این بازی های خدا به کجا میرسه، ولی میدونم ازین مرحله ش حاااااااااالم به هم میخوره!
*** گویا دیشب خواب بودم اس زده بودی.غمناک نیستم، از دیشب عصبی م. بی دلیل!
+
[ چهارشنبه 92/9/6 ] [ 7:48 عصر ] [ دکترکلپچ! ]