تو چی؟خوابی؟(13بهمن 92)
بسم الله الرحمن الرحیم
های/هه میخوایم با ف یه عملیات انتحاری انجام بدیم! میم همکاری نمیکنه! ایش! امروز به ف میگفتم اگه یروز لو بریم کار میمِ! اصن تا یچی میگن( که مثلا پیش اومده بخوان یه دستی بزنن) میم سریع لو میده همه چیو :)) گاهی میگه اگه یروز منو بگیرن/ رو هوا ببرن/ من همممممه چیو میگما ! گفته باشم ! خخخ ینی موندم ما چجوری هنو در این کار مانده ایم با این وضع!
نمیخواستم دیگه حرفی ازش بزنم . اما این سومین هفته ایه که دکتر ع منو میپیچونه.:| اونروز دوستم زنگیده بود. استادشو از یونی خودمون انتخاب کرده، ایضا اون یکی دوستم. هردوشونو بدون اندک گیر دادنی اوکی کرده برن سراغ ادامه کارشون... یکی شون که اصن باورش نمیشد من تو پروپوزال انقد مونده باشم بس که خودش راحت رفته جلو. اینکه کارش تا الان مونده هم فقط برا تنبلی خودش بوده، به خول خودش.
لامصب معلوم نیس کدوم ق-ر-ت-ن- هس وگرنه نه ایمیل میردم نه زنگ میرفتم پیشش. صد بار تاجالا بهش زنگ زدم.هررررررر روووووووووز! دیگه ج نمیده... خیلی دوس دارم یروز له شدنشه ببینم. سوکس:/
من برمممممممم
سررررررررررررررررررررررررردهههههههههههههههههههههه تو خونه با پالتو نشستم بازم سردهههههههههه این همه برف اومد هنوووو هوا یخههههههه
[ یکشنبه 92/11/13 ] [ 9:2 عصر ] [ دکترکلپچ! ]
9بهمن 92
های
حوصله ندارم.
خیلی ندارم. خیلی خیلی ندارم
(اه چقد دیره سه ساعته نشستم پست بزنم همینو نوشتم! قرار بود شام بذارم!!! دیر شد! دنبال بابا هم باید برمممممممممممم)
[ چهارشنبه 92/11/9 ] [ 8:46 عصر ] [ دکترکلپچ! ]